انجمن علمی و فرهنگی روجین

این وبلاگ برای دعوت به تفکر در مبانی اعتقادی و فرهنگی، حمایت از کتاب و مسائل فرهنگی، گزارش گوشه ای از مطالب بحث شده در جلسات انجمن روجین ، طرح سوالات و دریافت نظرات ایجاد شده است.

انجمن علمی و فرهنگی روجین

این وبلاگ برای دعوت به تفکر در مبانی اعتقادی و فرهنگی، حمایت از کتاب و مسائل فرهنگی، گزارش گوشه ای از مطالب بحث شده در جلسات انجمن روجین ، طرح سوالات و دریافت نظرات ایجاد شده است.

سیری در نثر معاصر فارسی

هوالمحبوب

متن پیش رو حاصل دوره ای تحت عنوان "سیری در نثر معاصر فارسی"ست که به مدت یکسال در انجمن فرهنگی روجین و همراهی دوستان روجینی جهت نقد و بررسی دوازده رمان معاصر فارسی میسر گردیده و ازین بابت خرسندم چراکه به تعبیر نیچه مرا به "بازآفرینی همه بوده" ها و بدل کردن آن "به من میخواستم اینطورباشد"ها سوق داده است.

ادبیات و بصورت جزئی تر،ادبیات داستانی همیشه تجلی گاهی برای بروز و ظهور دغدغه های انسانی بوده و هست.این دغدغه گاهی فردی بوده و گاهی جمعی؛گاهی جدال عقل و احساس بوده و گاهی حق و باطل و ارزش و ضدارزش.در مجموع همیشه در ساحت ادبیات ما با انسانی روبرو هستیم که در زمانها و مکانهای مختلف دست به انتخابهایی میزند و مفهومی به نام زندگی را آغاز می کند.او در این زندگی به تصویر کشیده شده در ادبیات با حوادثی روبرو میگردد که بسیار شبیه زندگی خودش است که اگر مطالعه اثر ادبی همراه با تامل و تدبر و تجربه ذهنی رویدادها و اتفاقات توام شود،انگار زندگی کرده است آنهم نه یکبار بلکه چندین و چندبار و چندصدبار.

اینکه یک داستان و روایت چگونه خواننده را پایبند به خویش می کند بستگی زیادی به ذوق و ابتکار نویسنده دارد اما خواننده فعال می تواند از دل داستانی هر چند متوسط به پایانی دست یابد که شاید حتی مد نظر خود نویسنده هم نبوده است.براستی چه عاملی سبب میگردد تا ما به خواندن رمان یا داستان بلند روی بیاوریم؟

اولین پاسخ همیشه این بوده که رمان میخوانم چون به آن علاقمندم یا میخواهم بواسطه رمان خواندن به مطالعه کردن علاقمند شوم.البته باید خاطرنشان کرد که همه داستانها دارای سیرخطی متداول در رمانهای واقع گرایانه نیستند و دستیابی به فهمی درست از آن نیازمند وقت گذاشتن بیشتری می باشد مانند "بوف کور" صادق هدایت. اما گاهی چیزی فراتر از یک علاقه صرف ما را به سمت و سویی خاص سوق می دهد.مثلا در این مورد،نیاز به رها شدن از تئوریها و انتزاعات غامض و پیچیده و بیجان و در عوض دسترسی به متن یا متونی سیال و روان که بتوان بواسطه آن اندیشید اما نه در زندان اصطلاحات و الفاظ پیچیده فلسفی و کلامی بلکه در متن جاری زندگی بهمراه شخصیتهایی که از جنس خودمان اند و اتفاقا مثل ما در حال سر وکله زدن با " زندگی" هستند.

یکی اسیر زندان خویشتن است و دیگری بیگانه از خویش.

یکی به ایدئولوژی از هر نوعش پشت می کند و دیگری پای مکتبی خاص جان میدهد.

یکی میگوید حقیقت "این" است و دیگری پافشاری می کند که "آن" است و در این بین نفر سومی می گوید "هم این است و هم آن"

یکی عشق به خدا را برمی گزیند و دیگری زمین و معشوقهای زمینی.

یکی برای فرار از زمین و عشق زمینی و ترس مواجهه با آن به عشق خدا پناه می برد و دیگری با خدا به سوی زمین خدا و دغدغه های زمینی می رود.

ارسطو در تعریف تراژدی چنین می گوید:تراژدی باید بر تماشاگرش تاثیری عاطفی بگذارد و با برانگیختن ترحم و هراس به روان پالایی بینجامد یعنی در پایان نمایش عواطف تماشاگران پالوده و تزکیه و تصفیه شود.

بخش عظیمی از آنچه ارسطو تحت عنوان روان پالایی یاد کرده بر عهده نویسنده است.نویسنده با خلق موقعیتهای مکانی و زمانی مناسب و بهره گیری از زبانی درخور برای خواننده چنین فضایی را خلق می کند.حال این خواننده است که در مسیر خواندن مجاب به انتخاب نوع ارتباطش با متن است.او می تواند مانند یک منتقد و بیرون از متن آن را بخواند و یا اینکه با ورود به ساحت داستان و بکارگیری قوه خیال در قالب قهرمان،ضد قهرمان و یا حتی سنگ کنار جاده تجربه خویش را از داستان داشته باشد.

و اما پدیدارشناسان هم قائل به اعمالی معطوف به شی ء یا موضوعی در یک متن هستند که خواننده را قادر می سازد تا در ذهن خویش اثر را از نو تجربه کند. ممکن است این عناصر بالقوه باشند و نه کاملا مشخص و فعلیت یافته، که یک خوانش فعال به این جنبه ها فعلیت می بخشد.

همه این گفته ها نشان از تاثیر متقابل متن و خواننده دارند تا همه ما سعی کنیم مقوله "خواندن" برایمان به فعالیتی مبتکرانه و خلاقانه و زنده بدل گردد و در سیر داستان عواطفمان در مسیر پالاییدن قرار گیرند و با اتمام آن بسان کسی باشیم که برگی از تجربه به دفتر تجربیات زندگیمان اضافه گردیده و این پایان آغازی را با خود به ارمغان داشته باشد.

معصومه خلیل نژاد 

نظرات 1 + ارسال نظر
من چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 21:25

متن زیبایی بود......

زیبایی در چشم بیننده است.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.